فهرست مطالب

نشریه پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت
شماره 60 (پاییز و زمستان 1397)

  • تاریخ انتشار: 1397/09/10
  • تعداد عناوین: 6
|
  • عبدالله انصاری صفحات 5-22

    مقاله حاضر به بررسی جایگاه آموزش و پرورش در چارچوب مفهومی ویژه ای از توسعه اقتصادی می پردازد که در آن آزادی ها به صورت پیوسته گسترش می یابند. در پیوند بین آزادی، توسعه و عدالت نشان داده می شود که در اقتصاد متقاضی دستیابی به توسعه پایدار می توان از درآمد نفت برای توسعه انسانی استفاده کرد. بهره برداری از نفت برای توسعه کمی و کیفی آموزش عمومی از مسیر ارتقاء سطح توانایی های مردم، به گسترش آزادی افراد برای دستیابی به زندگی بهتر منجر می شود. علاوه بر این از آنجا که نسل های آینده نیز از منافع آموزش بهره مند می شوند و بهبود کیفیت خدمات آموزشی در راستای ارتقاء سطح کیفیت زندگی مردم ارزیابی می شود، صرف منابع برای آموزش عمومی امری عادلانه، مجاز و سازگار با قرارداد اجتماعی میان ملت و دولت است. بررسی عملکرد دولت در زمینه تامین مالی کافی برای نیل به آموزش با کیفیت و توسعه فرصت های انتخاب آموزش دلالت بر عملکرد نامناسب هویت جمعی دارد و پیشنهاد می شود که تصمیم گیری کلان در مورد توزیع منابع نفتی در بین فعالیت ها و نهادهای مختلف، بر عهده مقام حکومتی که بر خلاف دولت و مجلس جنبه دوره ای ندارد، قرار داده شود.

    کلیدواژگان: توسعه پایدار، عدالت، آزادی، آموزش عمومی، بهره برداری از درآمد نفت _
  • عفت عباسی، علی اصغر فلاحتی نژاد صفحات 23-38

    هدف پژوهش حاضرآگاهی ازنظرات وانتظارات دانش آموزان پایه سوم راهنمایی و اولیای آنان درباره ویژگی های شخصیتی و صلاحیت های حرفه ای معلم کارآمدمی باشد.این تحقیق قصدداردبه بررسی و مقایسه دیدگاه های دانش آموزان پسر ودختر وهمچنین اولیاء و دانش آموزان پایه سوم راهنمایی،درباره ویژگی های معلم کارآمد بپردازد جامعه آماری،کلیه دانش آموزان پسرودخترپایه سوم راهنمایی دولتی شهردامغان درسال تحصیلی 88-87 واولیاء آنها،که تعداد دانش آموزان دختر و پسر، مجموعا 1070نفر و تعد اداولیاء هم 1070نفرهستند. نمونه آماری، تعداد 214 نفرازدانش آموزان پسر ودخترسوم راهنمایی (105نفر پسر و 109نفردختر) شهردامغان به همراه 214 نفر،اولیاءآنان هستندکه این نمونه گیری باروش تصادفی چندمرحله ای انجام گرفت.ابزارمورداستفاده دراین تحقیق،پرسشنامه ازنوع مقیاس لیکرت  می باشد و برای تجزیه وتحلیل اطلاعات بدست آمده از پرسشنامه ، از بین روش های آمارتوصیفی از فراوانی ودرصدفراوانی واز بین روش های آماراستنباطی ازآزمون مجذورکای استفاده گردید و نظرات دانش آموزان و اولیاء د ر ابعاد ویژگی های شخصیتی و صلاحیت های حرفه ای معلم مورد بررسی قرار گرفت.

    کلیدواژگان: ویژگی های شخصیتی، صلاحیت های حرفه ای، معلم کارآمد، مقیاس لیکرت
  • سید محمد نوروزیان امیری، علی خلخالی صفحات 39-66

    هدف از انجام این پژوهش مدل سازی شاخص های زیربنایی مدیریت حکمت بنیان مدرسه، به جهت نظم بخشی و جهت دهی به پیچیدگی روابط میان شاخص های آن و تعیین میزان اهمیت و قدرت نفوذ آن ها جهت استقرار مدیریت حکمت بنیان در مدارس بود. رویکرد این پژوهش کمی، از نوع پیمایشی توصیفی بوده است. در این پژوهش پس از دست یابی به شاخص های مدیریت حکمت بنیان مدرسه، با استناد به پژوهش قبلی نگارندگان مقاله، با بهره گیری از نظرات 12 تن از خبرگان ، از تکنیک مدل سازی ساختاری تفسیری برای رتبه بندی و ارزیابی شاخص ها استفاده شد. برای کسب بینش عمیق تر و صورت بندی شدت روابط میان شاخص ها  از روش دیمتل فازی استفاده شد. نتایج نشان داده است که دو شاخص «پیشرفت پایدار مدارس و تحقق اهداف قصد شده آموزش و پرورش» در بالاترین سطح و به عنوان شاخص های نتیجه ای مدل مطرحند. در سطح دوم مدل شاخص هایی همچون «رشد فرهنگ و توسعه حکیمانه سرمایه انسانی» به عنوان شاخص های توانمندساز مدیریت حکمت بنیان مدرسه خود نمایی نموده و در سطح سوم شاخص هایی چون «توانمندسازی شناختی مدیران، تحقق ارزش ها در مدرسه، سازواری نظر و عمل، مدیریت مشارکتی، تجربه محوری، زیبایی شناسی، فرهنگ محوری، بینش شهودی، ذهنیت فلسفی، عوامل فناورانه، عوامل فرهنگی، عوامل دانشی، مقررات و اهداف، مدیریت فرصت  ها» به عنوان پیشران های مدیریت حکمت بنیان مدرسه ایفای نقش می کنند.

    کلیدواژگان: مدیریت حکمت بنیان مدرسه، حکمت، مدلسازی تفسیری ساختاری، دیمتل فازی، مدیریت مدرسه
  • حسین ایلانلو، فاطمه عرفان منش، صدیقه احمدی، سعید قبادی صفحات 67-88

    هدف این پژوهش، پیش بینی فرسودگی شغلی بر اساس مولفه های اضطراب و پرخاشگری در معلمان زن متاهل مقطع متوسطه شهر قزوین بود. طرح کلی پژوهش از نظر هدف، جزء تحقیقات کاربردی و از نظر جمع آوری داده ها، توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش، کلیه معلمان زن متاهل شهر قزوین در سال تحصیلی 98-1397 بودند. با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای و برحسب جدول مورگان، تعداد 302 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند که به دلیل وجود 7 پرسشنامه مخدوش، تعداد 295 نفر به عنوان نمونه نهایی در نظر گرفته شدند. ابزار پژوهش، پرسشنامه فرسودگی شغلی ماسلاچ، پرسشنامه پرخاشگری (AGQ) باس و پری و پرسشنامه اضطراب کتل (CAQ)، بود. جهت تحلیل داده ها، از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون همزمان، استفاده گردید.  نتایج تحلیل آماری نشان داد بین اضطراب و پرخاشگری با فرسودگی شغلی معلمان زن متاهل رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (p<0. 01) و مولفه های اضطراب (اضطراب آشکار و پنهان) و پرخاشگری (خشم، تهاجم، کینه توزی) ، به صورت معنی داری، قادر به پیش بینی متغیر فرسودگی شغلی معلمان زن متاهل بودند. همچنین متغیر اضطراب، با بتای بیشتر نسبت به متغیر پرخاشگری، سهم بیشتری در پیش بینی متغیر فرسودگی شغلی معلمان زن متاهل داشت. در بین مولفه های پرخاشگری، مولفه کینه توزی نسبت به دو مولفه دیگر، سهم بیشتری در پیش بینی فرسودگی شغلی معلمان زن متاهل داشت.

    کلیدواژگان: اضطراب، پرخاشگری، فرسودگی شغلی، معلمان زن متاهل _
  • صابر عظیمی، پوراندخت فاضلیان صفحات 89-100

    باورود به عصراطلاعات لزوم تطبیق نظام های آموزشی با این تغییرات لازم به نظرمی رسد. ازجمله این تغییرات،بحث هوشمندسازی مدارس می باشد؛که درسند تحول بنیادین آموزش و پرورش روی به آن تاکیدشده است. ولی تاکنون توافق نظری درمورداثربخشی اینگونه مدارس وجودنداشته است. هدف این  پژوهش  مقایسه ی یادگیری دانش آموزان در درس ریاضی پایه ششم ابتدایی درمدارس هوشمند بامدارس عادی وبررسی اثرگذاری هرکدام ازمدارس درمیزان یادگیری این درس می باشد. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه ی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهرارومیه در درس ریاضی درسال تحصیلی 92-91  بوده وروش نمونه گیری نیز به علت محدودیت های موجود به صورت دردسترس انجام شد. تعداد 30 نفردانش آموزکلاس ششم ابتدایی درمدرسه هوشمندو 30 نفر هم درمدرسه عادی انتخاب شدند؛ وازطرح تحقیق پیش آزمون وپس آزمون بادوگروه وبه شکل شبه آزمایشی استفاده گردید. برای تحلیل آماری نیزازروش های، میانگین، انحراف استاندارد ومستقل و وابسته استفاده شد. نتایج حاکی از آن بودندکه هردون و عمد رسه عادی وهوشمند موجب پیشرفت یادگیری ریاضی پایه ششم ابتدایی دانش آموزان نسبت به قبل ازآموزشگردیدند؛ولی درعین حال مدارس هوشمند دریادگیری دانش آموزان به طور معناداری بهترازمدارس عادی عملکردند

    کلیدواژگان: عصراطلاعات، مدارس عادی، مدارس هوشمند، یادگیری درس ریاضی دانش آموزان
  • احمد سوری، حمید توبک، صادق رضایی صفحات 101-119

    هدف این پژوهش، بررسی نقش تفکر انتقادی در فرایند تعلیم و تربیت از دیدگاه فلسفی و تربیتی علامه طباطبایی و یورگن هابرماس و شناسایی وجوه اشتراک و افتراق نظرات آنان در این زمینه به منظور ارایه دلالتهای تربیتی در نظام تعلیم و تربیت ایران است. روشمطالعه، توصیفی و مقایسهای و ابزار جم عآوری اطلاعات، فیشبرداری از منابع و اسناد مکتوب آثار دو فیلسوف بوده و روش تجزیه و تحلیل داد ه ها در قالب فعالی تهای تحلیلی از تلخیص و عرضه داد ه ها و نتیجهگیری بوده است و همچنین جهت استخراج دلال تهای تربیتی از روش نشانهشناسی استفاده شده است. نتایج نشا نگر آن است که مولفه های تفکر انتقادی در زمین ه های خردورزی، عقلانیت، اختیار و انتخاب در تجزیه و تحلیل مسایل و نظرات دیگران، استنباط و توام بودن علم و عمل و حفظ فردیت افراد در ضمن انجام تعاملات اجتماعی، رهایی بخشی و آزاداندیشی؛ از نظر هر دو فیلسوف مشت رک بوده و افتراقاتی بین نظرات آنان در زمینه هدف و جهتتفکر انتقادی با توجه به بررسی مبانی فلسفی و تربیتی این د و متفکر وجود دارد. استلزامات حاصل در جهت معرفی دلالت های تربیتی شامل پرسشگری و  حقیقتجویی در فرایند آموزش، انعطافپذیری و سعه صدر در گفتمانهای تربیتی، رهایی بخشی از جهل وشیءگشتگی انقیاد و انفعال ذهنی شاگرد و معلم، یادگیری مشارکتی و تاکید بر تربیت اخلاقی و ارزشهای معنوی و علایق فراگیران و توسعه منطق عقلی و گفتگومحوری در زمینه عناصر آموزش و پرورش میباشد .

    کلیدواژگان: تفکر انتقادی، عناصر تعلیم و تربیت، دلالتهای تربیتی، علامه طباطبایی، یورگن هابرماس